|
در یک جمله:
آزادی یعنی ...
من آزادم تا جائی که به خود و به غیرخودم اعم از:
انسان، حیوان، گیاه و به طور کلی محیط زیست، آسیب نزنم.
|
|
صلح یعنی
با خود و با غیر خود
بی ستیز
آسوده خاطر زیستن |
|
فاصله؛ یعنی سکوت
و سکوت یعنی فاصله.
هردو اشتیاقزا هستند.
یعنی؛ اشتیاق به وصلت ...
|
|
بالاترین خواستگاه انسان، حریم امنی است که حتی نقطهای از ساحت آن، پنهان نباشد. |
|
رفتار، گفتار و اندیشه دیگران نسبت به ما، بازتابی است از رفتار، گفتار و اندیشه ما نسبت به دیگران. بنابر این ما نخست دنبال تصحیح دیگران نیستیم! بلکه نخست به دنبال تصحیح خود هستیم! و این به معنای تصحیح دیگران است. به کوه آواز خوش ده، تا خوش آید.....
|
|
در پی رسیدن به آینده، لحظهها را رها میکنیم، حال آنکه، با رهایی لحظهها، هرگز آینده را نخواهیم دید.
|
|
بالاترین کنترل کننده رفتار انسان، خرد اوست نه احساساتش...! |
|
تو ای دیرینه یار.... همره و همفکر و همدل من تو را با این همه شایستگیها، قدر میدانم، به غایت دوست میدارم. |
|
دوران دوستی، هم تلخی و هم شیرینی دارد، تلخیها، تجربه و شیرینیها، حافظ بقای دوستی است. |
|
روح انسان، با داشتن همراهی چون جسم، چگونه میتواند تمناهایش را نادیده بگیرد؟ همچنین، جسم انسان در کنار روح!
|
|
بیا تا بهار از راه نرسیده است، زمین را زیر و رو کنیم وقت تنگ است و کار بسیار در همین تاریکی ابرهای تیره تخمها را بیافشانیم و سرمای سخت زمستان را با آرزوی رسیدن بهار خوش بینانه و امیدوار به سر رسانیم.
|
|
هرآینه شنیدید، کسی با صدای بلند گفت: «من فلانی را قبول دارم » بدون تردید، با صدای آرام می گوید: تا زمانیکه با من کاری نداشته باشد. |
|
سیر مطلوب و مفید در حال، یعنی: بهرهجویی لازم یا کافی از گذشته. که این خود تضمینی است بر آینده. |
|
عظمت کوه را، با فاصله لازم میتوان رویت نمود نه آنگاه که، در یالها و درههای آن زندگی میکنیم. حضور در میان کوه، امکان استنشاق عمیقی را فراهم میآورد اما، امکان رویت عظمت آن را از ما میگیرد. انسانهای بزرگ نیز اینچنیناند.
|
|
بنگر! تا چه اندازه کوچکی که چین و چروک نا قابل زمین را، کوهی عظیم میبینی پس اگر در جسم چنینی، در روح عظیم باش! تا بر بلندای هر کوه، فائق آیی!
|
|
قویترین آفت ارتباط انسانها، بیاعتمادی است و مسبب اصلی بیاعتمادیها، پنهانکاری است و ریشه پنهانکاریها، نیازمندی است و تامینکننده بینیازیها، قناعت است.
|
|
پیروزی انسان، در گرو بردباری در پشتکار و برقراری تعادل در اندیشه و احساس است. در کلام کوتاه ....... تحمل و تامل |
|
اشتهای کاذب انسان در برقراری ارتباطات نامعقول و غیرضروری موجب غفلت وی از ایجاد و پاسداشت ارتباطات معقول و ضروری خواهد شد.
|
|
دل سپردن، یعنی: دل را نزد کسی به امانت گذاشتن. کالای چنین گرانبها را نمیتوان به آسودگی نزد کسی سپرد. مگر اینکه، حق مسلم امانتگذار، یعنی: اعتماد به امانتدار به قطعیت احراز گردد. |